آوینآوین، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

فینگیلی مامان

سلام مامانی

امروز آمدم تا بهت بگم که چرا اسم دخترکمو گذاشتم آوین... ما سر اسم گذاشتن تو خیلی اختلاف نظر داشتیم و همه هم نظر میدادن... (منو بابا هر کار مهمی توزندگیمون کردیم بارون گرفت روز عروسیمون کلی بارون آمد ،روزی که فهمیدم تو تو دلمی باز بارون بارید، روزی که مامان و بابا اسباب کشی کردن یه خونه جدید بارون آمد، تا رسیدیم به صبحی که میخواستم یرم بیمارستان تا دختر گلمو بدنیا بیارم... چشمامو که باز کردم از پنجره دیدم که داره بارون میاد... بعد منو بابا تو ماشین که به سمت بیمارستان میرفتیم تصمیم گرفتیم اسم دختر نازمونو بزاریم آوین یعنی پاک و زلال مثل آب.... وقتی هم که بهوشآمدم دیدیم همه جا از برف سفید سفیده ... آوین دختر نازمم کنارم تو تخته... نمی...
8 تير 1393

فینگیل جون و دختر خاله ها

آناهید النا و سوفیای عزیز...(تولد نگار جون) آوین من.. عید نوروز 1393 خاله سوسکه و آقا موشک...(خونه خاله الی جون) سوفیا و علیرضای عزیزم ...(خونه بابا جون) سوفیا و النا (خوشکل خانومای خاله) حالا هم دختر خوشکل خودم ... الهی مامان فدات بشه...   ...
16 خرداد 1393

پایان چهار ماهگی دلبندم....

دخترم عزیز مامان امروز پنج  ماهه شدی... الانم که این پست رو مینویسم کنارم لالا کردی و خر و پفت هواست... الهی مامان قربونت بشه نفسم....   چند روزی هم میشه خودتو دمر میکنی خوشکلم... وقتی هم دمر میکنی خودتو شروع میکنی به داد و بیداد.. باز مجبورم میکنی به پشت بخوابونمت...  وقتی هم به پشت شدی باز خودتو دمر میکنی و ادامه ماجرا .... اصلا مامان با تو داستانی داره گلم.... اینا هم چند تا یادگاری از روزای قشنگی که با هم گذروندیم....                                 &nbs...
12 خرداد 1393

تولد فینگیل خوشکلم...

دختر فینگیلی 12 / 11/ 1392 درست روز تولد مامانیش به دنبا آمد... ساعت یازده صبح با وزن 3250 قد 50 و دور سر 35... الانم کنارم لالا کردی... امروز  دو ماه و بیست چهار روزه شدی نفس مامانی....   ...
6 ارديبهشت 1393

بیست و هفت هفتگی

سلام دختر گلم تو این مدت حسابی بهم سخت گذشت .. بخاطر تو فسقلی همش استراحت کردم ... الان دقیقابیست و هفت هفته شدی.... بابایی الان اداره است منم بخاطر فسقلی خودم مرخصیم و در خدمت شما .... تا بعد بای بای نفس مامان ...
20 آبان 1392