سلام مامانی
امروز آمدم تا بهت بگم که چرا اسم دخترکمو گذاشتم آوین... ما سر اسم گذاشتن تو خیلی اختلاف نظر داشتیم و همه هم نظر میدادن... (منو بابا هر کار مهمی توزندگیمون کردیم بارون گرفت روز عروسیمون کلی بارون آمد ،روزی که فهمیدم تو تو دلمی باز بارون بارید، روزی که مامان و بابا اسباب کشی کردن یه خونه جدید بارون آمد، تا رسیدیم به صبحی که میخواستم یرم بیمارستان تا دختر گلمو بدنیا بیارم... چشمامو که باز کردم از پنجره دیدم که داره بارون میاد... بعد منو بابا تو ماشین که به سمت بیمارستان میرفتیم تصمیم گرفتیم اسم دختر نازمونو بزاریم آوین یعنی پاک و زلال مثل آب.... وقتی هم که بهوشآمدم دیدیم همه جا از برف سفید سفیده ... آوین دختر نازمم کنارم تو تخته... نمی...
نویسنده :
شهگل
17:47